قندعسلمون به خونه خوش اومدی
علیرضا جوووووونم بالاخره انتظار تموم شد و تو اومدی خونه خودت. انقدر دلم میخاست که اتاقتو ببینی که تا رسیدیم گذاشتمت روی تخت : بعدم آقاجون اومد و در گوش ات اذان گفت. بعدم که احسانی اومد همش میخاست تو رو بخوره ، وقتی نگاهت میکرد آب از دهنش راه میفتاد. آخه احسانی به خاطر دندوناش هر چی دم دستش باشه میخاد امتحان کنه . اینم اولین دیدار تو و احسانی : ...
نویسنده :
محدثه
17:24