همه دنیام شدی
علیرضا جووووونم
روز اول حضورت تو خونه، من و تو رو تخت خوابیده بودیم که خاله مریم این عکسا
رو ازمون گرفته بود. وقتی بیدار شدم و عکسا رو دیدم، داشتم از ذوق انگشتای
ظریف و ضعیفی که به دست من پناه آورده بود دیوونه میشدم. نمیدونی چه
حسی داشت. فقط میتونم بگم این دستا، این انگشتای ظریف، این لطافت همه
دنیای منه. هر چقدر که خدا رو شکر کنم کمه.
عاشقتم پسرکم. ازت ممنونم به خاطر این همه شادی که به ما هدیه دادی.
این جا هم دوباره تو خواب یکی از اون خنده هات که هممونو دیونه میکنه کردی.
الهی فدای خنده های بی دندونت بشم پیرمردم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی