خاطرات علیرضا جوووونی

واکسن دوماهگی

علیرضا جوووونم امروز با دو سه روز تاخیر من و بابایی بردیمت تا واکسن   دو   ماهگیتو بزنی. همش دعا میکردم که خیلی کم درد بکشی. واکسنو   که به پای  نازت زد خیلی گریه کردی و حسابی دل من و بابایی آتیش   گرفت. بعدم که رفتیم  خونه دمغ بودی و نای جیغ زدن نداشتی. خانمی   که واکسنتو زد گفت که مواظب  باشم تا تبت بالا نره.   علیرضا جونم شب اول از ترس این که تو تب داشته باشی و من خواب   باشم و   نفهمم   اصلا نخابیدم و همش بالا سرت چکت میکردم. 6 صبح بود   که دیگه بابایی  اومد بالا سر...
28 مرداد 1395

دو ماهگی علیرضا جووونی

قندعسلمون دو ماهه شد .   خدایا هزاران مرتبه شکرت میکنم که یه ماهه دیگه از زندگی علیرضا به   سلامتی   گذشت. خدایا شکرت که مثه همیشه هوای خونواده سه نفرمونو   داری .  علیرضای عزیزم دو ماهه شدنت مبارک :       تو و کیک دوماهگیت :         تو و بابا :       دوست دارم نفسم ...
28 مرداد 1395

عاشقتم

علیرضا جووونم   عاشقتم   عاشق همه حالاتتم   عاشق خندتم     عاشق تو فکر رفتنتم     عاشق زبون در آوردنتم   عاشق جذبه تم     عاشق تعجب کردنتم     عاشق شیطنتتم     عاشق لبخند نازتم     عاشق سه رختم     دوست دارم نفسم   ...
28 مرداد 1395

اولین بار که بهم خندیدی

علیرضا جووونم   تا حالا هر وقت میخندیدی یا تو خواب بوده مثه اینا     یا اگه بیدار بودی تو حال وهوای خودت بودی و با فرشته ها میخندیدی   مثه اینا     ولی امروز برای اولین بار وقتی باهات حرف زدم یهو تو صورتم نگاه کردی   خندیدی.     الهی فدات بشم که منو میشناسی و بهم میخندی.   دلم میخاست زمان همینجا یهو متوقف بشه و تو همش بهم نگاه کنی و   بخندی.   گل نازم با خنده ات، با نگاهت همه خستگیهامو در کردی که   هیچ، تازه...
28 مرداد 1395

دعا برای آقاجون

عليرضا جووونم چند روز بعد از چهل روزگی تو بود که آقاجون حالش بد   شد و  بیمارستان بستری شدن. دکترا تشخیص دادند که باید آقاجونو   عمل کنن. هممون  خیلی ناراحت بودیم. من ازت خاستم که با اون دل   پاک و کوچیکت برای آقاجون  دعا کنی تا زودی خوب شه و سالم بیان   خونه.  نفسم ممنونم که برای آقاجون دعا کردی.   اینم عکست تو بقل آقاجون بعد از مرخص شدن از بیمارستانه:     علیرضا جووونم تو مدتی که آقاجون بیمارستان بودن  وقتی مامان   میخاست بره   بیمارستان یا میرفتی خونه عمه یا خونه خ...
28 مرداد 1395

حموم چهل روزگی

علیرضا جووووونم بعد از چند بار که دکترتو عوض کردیم، دکتر تشخیص داد   که تو  کولیک داری. الهی فدات بشم که اون دل کوچولوت درد میکنه.   کاش میشد همه  درداتو من بکشم. گاهی شبا تا صبح فقط گریه میکنی   و پاهاتو تو دلت فشار  میدی. وقتی فکر میکنم که تو چه دردی میکشی   که حتی نمیتونی بخابی دیوونه  میشم. گاهی وقتا هم که دیگه طاقتم   تموم میشه و باهات گریه میکنم. من فدای ا شکای کوچولوت بشم. دیگه   بیخابی و شب بیداری برام مهم نیست. فقط از خدا  میخام زودتر دلت   خوب شه.   امروز 40 ...
28 مرداد 1395

یک ماهگی علیرضا جووونی

قند عسلمون یه ماهه شد   خدای خوب و مهربونم مثه همیشه شاکرتم   شاکرم که به ما لطف کردی و يكي از فرشته های نازتو به خونه ما   فرستادی     شاکرم که به من و محمد این فرصتو دادی که پدر و مادر این   فرشته ناز باشیم   شاکرم که یک ماه هوامونو داشتی تا با کمک تو بتونیم برای اولین بار   لذت پدری و  مادری رو با تمام وجودمون حس کنیم   شاکرم که ما یه خونواده سه نفره ایم   خدا جوونم قول میدیم با تمام وجودمون از هدیه بی همتا مراقبت کنیم     ...
28 مرداد 1395

همه خنده های علیرضا تا یه ماهگی

علیرضا جوووووونم   نفسم   عشقم   قند عسلم   هستیم   به خاطر وجود تو روزی هزار هزار بار خدا را شکر میکنم. خدا رو شکر   میکنم که   تو فرشته   نازم   رو به ما هدیه داد. فرشته ای که خنده های تو   خوابشو با هیچی  هیچی هیچی تو دنیا   عوض   نمیکنم ، حتی اگه مجبور   باشم به خاطر شکار این خنده ها ساعتها بالا سرت منتظر باشم   به خدا   می ارزه .  نمیدونی که چقدر شیرینه   اینا همه خنده های تو خواب قندعسل...
28 مرداد 1395

قندعسل و نوروز 94

علیرضا جووونم   بهت تبریک میگم که اولین بهار زندگیتو دیدی   پسر نازنینم، غنچه باغ زندگیمون   من و بابا آرزو میکنیم که هزاران بهار دیگر رو تجربه کنی   آرزو میکنیم که همیشه سالم و خندان ببینیمت   خدا جوووونم خودت هوای علیرضا کوچولومونو داشته باش   علیرضا جونم اینم عکست با اولین هفت سین زندگیت         عاشق و دیوونه خندتم       و اما عیدیا و هدایا ...
28 مرداد 1395